« عصر عاشورا »

ساخت وبلاگ

باسمه‌تعالی

« عصر عاشورا »

عصر عاشورا که نسلِ بوتراب افتاده بود

ماه بینِ علقمه در آفتاب افتاده بود

جسمِ هفتاد و دو اختر از مدارِ آفتاب

سینه چاک و باده برلب، دل کباب افتاده بود

غنچه پرپر، گاهواره خالی، اشکِ جبرئیل

العطش در نغمهِٔ داغِ رُباب افتاده بود

آن غروبِ غم که فرزندِ عزیز فاطمه

تشنه‌لب با زخم‌های بی‌حساب افتاده بود

یک نیستان سوخت، در دشت کویر کربلا

شب ز گیسویِ شقایق در حجاب افتاده بود

آن غروبِ غم که از فتانهٔ قالوا بلی

آیه‌های عشق وایمان از کتاب افتاده بود

زینب آمد در دل دریایِ سرخِ قتلگاه

واحسینایش به گوشِ بوتراب افتاده بود

جسم خونینِ شقایق، داشت در آغوش اشک

لب به رگ‌های بریده، بی‌نقاب افتاده بود

قُرّهُ العینِ محمد، بضعهٌ منّی، بتول

در کنار جسم آقایِ شباب افتاده بود

شالِ خونینِ سیاه در گردن مهر سپهر

دور گردون تا قیامت، از شتاب افتاده بود

سروده: محمدحسین برزویی

نامه ی مهر...
ما را در سایت نامه ی مهر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mnameiemehra بازدید : 132 تاريخ : سه شنبه 18 مرداد 1401 ساعت: 14:00