باسمه تعالی
مهرانه ( 12)
برادر ، خواهر، ما بدهکاریم !!!
برادر! خواهر!ما بدهکاريم!
ما به آن روزها و شب ها بدهکاريم.
ما به آن مادر و پدر که با اشک و گريه، فرزندشان را روانه جبهه کردند، بدهکاريم.
به آن خانمي که بغضش را در گلو خفه کرد تا سد راه شوهرش نشود، به آن نوزاد سه ماهه که حسرت گفتن کلمه «بابا» را تا هميشه بر دل خواهد داشت، بدهکاريم.
به مظلوميت آن شهيدي که دلش براي تنها دخترش تنگ ميشد، اما فرصت بازگشت به خانه را نداشت، بدهکاريم.
به بزرگي و غرور آن امير ارتش که به او گفتند دخترت روي تخت بيمارستان منتظر ديدن توست، برگرد ، اما او بخاطر صدها جوان هم سن و سال دخترش حاضر به ترک جبهه نشد و تنها زماني به خانه برگشت ، که جسد دخترش را دفن کرده بودند!... ما بدهکاريم.
ما به اندازه قطرات اشک مادران و همسران ، به اندازه قطرات خون به ناحق ريخته ، بدهکاريم.
به مظلوميت و معصوميت دختران و پسران بابا نديده ، به گريههاي شبانگاه همسران شوهر از دست داده ، بدهکاريم.
به بزرگي پيرمردي که کمر خم نکرد و بر جنازه تنها فرزندش نماز خواند، بدهکاريم.
ما به نام هزاران هزار شهيد ، جانباز ، اسير ، به هزاران هزار خانواده ، هزاران هزار پدر و مادر، هزاران هزار کوچه که نام شهيد را بر آن گذاشتهاند ، بدهکاريم.
ما به امام (ره) ، به ايران و به اسلام بدهکاريم.....
یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد
نامه ی مهر...