به نام خداخاک طف پر غبار و تفتیدهلایه لایه چو پردهی دیدهآسمان میدمید و میتوفیددم به دم، دم به کورهی خورشیدمصحفی پاره پاره آوردندآیه آیه ستاره آوردندتکه تکه صنوبر آوردندیک عبا پاره اکبر آوردندسوی خیمه حسین به تاخت دویدگریهی اصغر رباب شنیدچون به درگاه خیمهگاه رسیدخواهر و کودکش در آنجا دیدگفت زینب که آب شد نایاباصغرت را ز تشنگی دریابطفل خود را گرفت در آغوشتا ببوسد لبش چو چشمهی نوشکودک بیقرار و بی تابشخواست تا قطرهای دهد آبشروی دستش گرفت و بالا بردبچهماهی بهسوی دریا بردتا شناسند مردم جاهلنور حق را ز ظلمت باطلکودک از تشنگی لبش ورچیدگونهی نازکش چو گل تابیدپرتوی از گلوی ماهش جستدیدهی حرمله چو تیری خستحرمله یک نگه به کودک کردتیری از ترکشش برون آوردتیر در چلهی کمان چو نهادزه کشید و به تیر سرعت داددر گلویش نشست تیر سه سرشد رها در هوا سر اصغرمرغک تشنه بال و پر میزدنبض دل در رگ پدر میزدچون گل یاس کمکمک افسردغنچهاش را به روی سینه فشردبوسهای زد به روی گلگونشدست خود پر نمود از خونشخون تازه به آسمان پاشیدقطرهها جذب آسمان گردیدسرخ شد آسمان بناگوششنشد این قصهها فراموششگفت در محضر خدای جهانآنچه بر من رود شود آسانشد پیاده ز اسب و با خنجرمرقدی کند قد یک کفترغنچهاش را میان خاک گذاشتبذر آزادگی در آنجا کاشتسروده: دکتر کاظم دهقانیان فرد بخوانید, ...ادامه مطلب