آیا داستان یونس پیامبر (ع) را شنیده اید؟

ساخت وبلاگ

باسمه تعالی 

آیا داستان یونس پیامبر (ع) را شنیده اید؟ 

وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَضِباً فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى‏ فِى الظُّلُمَتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّى كُنتَ مِنَ الظَّلِمِينَ - فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنجِى الْمُؤْمِنِينَ‏ ( انبیا – 87-88 )

و ذوالنون (یونس را به یاد آور) آن هنگام كه خشمگین (و با قهر از میان مردم بیرون) رفت و گمان كرد كه (آسوده شد و) ما بر او تنگ نخواهیم گرفت، (امّا همین كه در كام نهنگ فرو رفت و سبب آن را دانست) پس در آن تاریكی ها ندا داد كه (خداوندا!) جز تو معبودى نیست، تو پاك و منزه ى (و) همانا من از ستمكاران بودم (و نمی ‏بایست مردم را بخاطر سرسختی ‏شان رها كرده و تنها بگذارم). 

پس ( دعاى ) او را اجابت كردیم و او را از آن اندوه نجات دادیم و ما این چنین، مؤمنان را نجات مى دهیم.

آنچه پیرامون داستان حضرت یونس در تفاسیر آمده این است كه آن حضرت سال‏ هاى بسیارى مردم را به سوى خداپرستى دعوت كرد ولى از این میان تنها دو نفر به او ایمان آوردند، یكى شخصى عابد و دیگرى انسانى عالم،

وقتى وضع بدین صورت ادامه یافت، عابد به یونس  علیه السلام پیشنهاد نفرین كرد و حضرت كه از سرسختى و لجاجت آنان به ستوه آمده بود به این كار اقدام نمود و به محض پیدا شدن آثار بلا، بدون كسب اجازه از محضر خداوند، با خشم و غضب از منطقه خارج شد به این گمان كه دیگر از دست آنان راحت شده است، امّا نمى دانست كه خداوند بخاطر این كار زندگى را بر او سخت خواهد كرد.

وقتى از آنجا خارج شد، به سوى دریا رفت، سوار بر كشتى شده و به منطقه‏ اى دیگر عزیمت نمود. در میانه‏ ى راه ناگهان كشتى به خاطر مواجه شدن با نهنگى بزرگ، دچار اضطراب گردید و چیزى نمانده بود تا همه اهل كشتى غرق شوند.


صاحبان كشتى تصمیم گرفتند تا براى رفع این بلا، یك نفر از ساكنان كشتى را به دریا بیندازند و خود را از این مصیبت رها سازند و چون قرعه كشیدند، نام یونس ‏علیه السلام درآمد، لذا او را به دریا انداختند، بلافاصله نهنگ او را بلعید و به درون دریا رفت ، امّا به امر الهى از خوردن و هضم او منع گردید.

یونس علیه السلام در آن تاریكی ‏هاى شكم ماهى و اعماق آب به ظلم خود، به خروج نابجا از میان مردم پى برد و به آن اعتراف كرد، پس خداوند دعاى او را مستجاب فرمود و او را از آن حال نجات داد. از آن پس یونس لقب «ذوالنون» به معناى صاحب ماهى یافت.


در آیات 143 و144 سوره‏ ى صافّات آمده است كه: «فلولا انّه كان من المسبّحین . للبث فى بطنه الى یوم یبعثون» یعنى اگر نبود كه او از زمره ‏ى تسبیح‏ كنندگان به شمار می ‏رفت، هر آینه تا روز قیامت در شكم ماهى محبوس می ‏گردید.

 

نکته ها

1- در بیان تاریخ، همیشه از شیرینی ‏ها و موفّقیّت ‏ها سخن نگوییم، بلكه به حوادث تلخ و شكست‏ ها نیز اشاره كنیم. «وذاالنون»

 2- هرگز رسالت الهى خویش را پایان یافته تلقّى و آن را رها نكنیم. «اذ ذهب»

 3- گاه یك حركت عجولانه، بدون حساب و بی ‏اجازه، كیفر سختى را بدنبال می ‏آورد. «اذ ذهب - فنادى فى الظلمات»

 4- خداوند بر خیالات، افكار و گمان ‏هاى ما آگاه است. «فظن ان لن نقدر علیه»

 5 - گاهى انبیا بر حوادث آینده ‏ى خود آگاهى ندارند. «فظن ان لن نقدر علیه»

 6- یك غضب بی جا، گاه یك پیامبر خدا را گرفتار می ‏كند. «مغاضباً - فنادى‏»

 7- گاهى ناشایستگى یك عمل باعث انواع ظلمت ‏ها می ‏گردد. «الظلمات»

 8 - در تحلیل گرفتاری ‏ها، خدا را منزّه بدانیم و سرچشمه‏ ى آن را در عملكرد خود جستجو نماییم. «سبحانك اِنّى كنت»

 9- اگر حركت‏ ها و حبّ و بغض‏ ها به فرمان خداوند و مرضى خاطر او نباشد، نتیجه مطلوب را در پى نخواهد داشت. «ذَهَب مغاضباً - اِنّى كنت من ‏الظالمین»

 10- اقرار به گناه در پیشگاه خداوند، خود یك كمال و از آداب دعاست. «اِنّى كنت من الظالمین»

 11- دعایى كه در آن، اقرار به توحید، تنزیه پروردگار و اعتراف به خطا و اشتباه و گناه باشد، مستجاب است. «سبحانك اِنّى كنتُ ... فاستجبنا»

 12- تنزیه خداوند و اقرار به گناه، رمز نجات از مصائب و محرومیّت‏ هاست. «سبحانك اِنّى كنتُ ... فاستجبنا»

 13- تنها راه نجات، خواست و اراده‏ى الهى است. «فاستجینا له و نجّیناه»

 14- داستان‏ هاى قرآن، یك واقعه‏ ى تمام شده نیست، یك جریان و سنّت دائمى است. «كذلك»

 15- نجات اهل ایمان، یك سنّت و قانون خداوند است. «كذلك ننجى المؤمنین»

 16- هر كس این ذكر را با آن حال بگوید نجات می ‏یابد. «اِنّى كنتُ من‏الظالمین فاستجبنا... كذلك ننجى المؤمنین»

 

منبع : تفسیر نور - استاد قرائتی 

نامه ی مهر...
ما را در سایت نامه ی مهر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mnameiemehra بازدید : 189 تاريخ : سه شنبه 26 دی 1396 ساعت: 16:15